#ولایت_الله
چقدر میتوانیم ولایت الله را تحمل کنیم؟؟!
کسانی که برای خود رؤیاها و قدرت طلبیها را حاکم کردهاند، اینها حتی از یقین خویش بهره نمیبرند. کسانی که برای خود خطهایی کشیدهاند و راههایی مشخص کردهاند، #ولایت_الله را تحمل ندارند.
در نجف آن وقت که بیش از یک قلعه و آب شور و وادی گرم چیزی نداشت و در آن وقت که جایگاه عابدها و از دنیا گذشتهها و دست شستهها بود، کسانی جمع بودند و از خود میپرسیدند: چه شده با اینکه ما به اندازهی #یاوران_امام هستیم و سر بر فرمانیم و به این گوشه گلیم انداختهایم، امام خروج نمیکند و ظاهر نمیشود؟
این مسأله رفته رفته جا باز کرد و ذهنها را گرفت و آنها را به جواب خواهی کشاند و این بود که کسانی را از میان خود انتخاب کردند و از آنها هم یک نفر را بیرون کشیدند و برای حل داستان روانه کردند.
این گل سر سبد، همین که از قلعه بیرون آمد و به وادی رسید، از کنار وادی، به خواب یا مکاشفه، دید که به شهری رسیده، پرسید و بدست آورد که #شهر_امام است. اشکش و شوقش و التهابش به جایی رسید که خود را نمیشناخت. اجازهاش نمیدادند تا آنکه اجازه بگیرند. بیچاره میتپید که مبادا راهش ندهند، ولی راهش دادند و اجازهی خدمت خواست، بارش دادند و خدمت امام رسید، با شورها و گلایهها و زمزمهها و شوقها و از انتظارها و گفتن و از دوست به دوست نالیدن.
تعقدی دید و بشارتی شنید که ظهور نزدیک است. در خانهای منتظر ماند تا خبرش دهند و راه بیفتد.
در این خانه برایش همسری انتخاب کردند، همسری که دریا را میمانست و آبشار را و نسیم را و طوفان را. دریا در چشمش و آبشار در گیسوانش و نسیم در حرکاتش و طوفان در عشقش.
انس گرفت و هنوز کام نگرفته، صدای شیپورها بلند شد و بر در کوبیدند که خواجه کی به درآید.
با التهاب، سرخورده به در ایستاد و شنید که احضارش میکنند. گفت آمدم ... هان آمدم ... بروید که رسیدم.
به خانه در آمد که کام بگیرد و هنوز کام نگرفته بود و در آتش میسوخت که بر در کوبیدند که بر در دروازهایم و آماده، برخیز.
با زبان گره خورده گفت: بروید که گفتم میرسم.
و داخل شد هنوز جز آتش و سوز چیزی نچشیده بود که دوباره به راهش انداختند و صدایش کردند. او خروشید که مگر امام، وقت شناس نیست؟! گفتم که بروید میآیم.
این بگفت، خود را در میان وادی کنار قلعه دید و دیگر هیچ...
راستی کسانی که برای خود به اندازهی نیم ساعت خط کشیدهاند و برنامه گذاشتهاند نمیتوانند ولایت الله را تحمل کنند و این است که از یقینها و حتی انتظارهای خود هم چشم میپوشند تا چه رسد به فرعونهایی که تمام تاریخ را برای خود خط کشی کردهاند و با آرزوها، خودشان را بستهاند که حتی به ظلم و علو هم رسیدهاند، که اینها با ولایت حق چه میکنند و هدی را چگونه تحمل خواهند کرد و چگونه ایمان خواهند آورد.
منبع: صراط، علی صفایی حائری
طبقه بندی: ولایت الله، علی صفایی حائری، عین صاد، تحمل، معشوقه، عشق
عجیب است وقتی 40 میلیون از مردم به پای صندوق های رأی می آیند و یا راهپیمایی های عظیمی را شکل می دهند، این را گویا دشمن نمی بیند، اما همینکه چند نفری به خیابان ها می ریزند، یعنی کل کشور از وضعیت ناراضی هستند و می خواهند که نظام را سرنگون کنند....
طبقه بندی: بصیرت، دشمن شناسی، اغتشاش
این بانوی بزرگوار (#حضرت_معصومه)، این دختر جوانِ تربیتشدهی دامان اهلبیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه (علیهمالسّلام) و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در آن دورهی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهلبیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند. (رهبر انقلاب)
طبقه بندی: حضرت مهصومه علیها السلام، قم
امام حسن عسکری علیه السلام: خَصلَتَانِ لَیْسَ فَوْقَهُمَا شَیْءٌ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوَانِ: دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزی نیست:ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.
تحف العقول؛ النص؛ ص: 489
چند نکته:
1. ایمان به خدا، فضیلتی است که با عمل تکمیل می شود، که از جمله مهمترین این اعمال، کمک و سود رساندن به دیگران است.
2. سود رساندن به دیگران فقط به این نیست، که اگر فقیری را در کنار خیابان دیدیم به او کمک کنیم، بلکه هر کدام از ما در هر منصبی و در هر جایگاهی که هستیم می توانیم با درست انجام دادن کارمان به دیگران سود برسانیم.
3. سود رساندن به دیگران در برخی از مواق شاید نه هزینه زیادی داشته باشد و نه وقت زیادی از ما بگیرد، پس حیف است که از کنار آن به سادگی بگذریم.
طبقه بندی: ایمان، سود رساندن به خلق، امام حسن عسکری علیه السلام
عیسى علیه السلام به حواریین گفت: «من خواهش و حاجتى دارم، اگر قول مىدهید آن را برآورید بگویم.» حواریین گفتند: «هرچه امر کنى اطاعت مىکنیم.». عیسى از جا حرکت کرد و پاهاى یکایک آنها را شست. حواریین در خود احساس ناراحتى مىکردند، ولى چون قول داده بودند خواهش عیسى را بپذیرند تسلیم شدند و عیسى پاى همه را شست. همینکه کار به انجام رسید، حواریین گفتند: «تو معلم ما هستى، شایسته این بود که ما پاى تو را مىشستیم نه تو پاى ما را.».
عیسى فرمود: «این کار را کردم براى اینکه به شما بفهمانم که از همه مردم سزاوارتر به اینکه خدمت مردم را به عهده بگیرد «عالم» است. این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما درس تواضع را فرا گیرید و بعد از من که عهدهدار تعلیم و ارشاد مردم مىشوید راه و روش خود را تواضع و خدمت خلق قرار دهید. اساسا حکمت در زمینه تواضع رشد مىکند نه در زمینه تکبر، همان گونه که گیاه در زمین نرم دشت مىروید نه در زمین سخت کوهستان.»
مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج18، ص: 315
میلاد پیامبر الهی، حضرت عیسی علیه السلام مبارکباد.
طبقه بندی: حضرت عیسی علیه السلام، تواضع، علماء
آقای احمدی نژاد در این ایام فیلم های متعددی را در راستای عملکرد قوه قضاییه منتشر کرد و تهدیدهایی هم در مورد افشاری داشت.... ؛ جدای از همه کمبودهایی که در بخش های مختلف از عملکرد مسئولین وجود دارد چند سؤال ذهن من را به خود مشغول کرده است:
1. چرا آقای احمدی نژاد در این ایام، این همه همت خود را برای این کار می گذارد و آیا هدف ایشان حقیقتاً اصلاح معایب قوه قضاییه است یا اینکه این صحبت ها فشارهایی است بر قوه قضاییه؟؟؟
2.چرا آقای احمدی نژاد که خود را حامی مستضعفین می دانست و می داند، فقط به معایب قوه قضاییه می پردازد و از عیب های دیگر بخش های کشور مثل دولت و مجلس حرفی به میان نمی آورد؟؟؟
در روایات مختلفی حب و بغض به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در رفتار ما بیان شده اند تا جایی که وقتی شما محبت شدیدی به کسی دارید، عیب های او را نمی بینید و از آن طرف وقتی نسبت به کسی بغضی دارید، خوبی های او را نمی بینید. مرد می خواهد که جدای از هم? حب و بغض های شخصی نسبت به امری قضاوت کند....
طبقه بندی: قوه قضاییه، حب ، بغض، احدی نژاد
اَللّهُمَّ اشْغَلْنا بِذِکْرِکَ
تو ما را به یاد خودت مشغول کن، که اگر مشغول تو باشیم، برای تو می شویم. ما به یاد چیزهایی هستیم غیر از تو و در نتیجه در راه آنها حرکت می کنیم و برای آنها می شویم.....
طبقه بندی: خدا، مشغولیت، غیرخدا، حرکت